دکتر ذبیحالله صفا درباره وی مینویسد: «بزرگترین فیلسوف این عهد (= قرن هفتم و هشتم) که باید او را بازمانده روزگار پیشین دانست خواجه افضل الدّین محمّد بن حسن مرقی کاشانی معروف به بابا افضل است که نسب تعلیم خواجه نصیرالدّین طوسی از یک راه یعنی از راه تعلّم نزد کمالالدّین محمّد حاسب، از شاگردان افضلالدّین کاشانی، بدو میرسید... کارهای افضلالدّین از چند باب شایسته تحقیق و مطالعه دقیق است.
نخست آنکه او با نگارش رسالات متعدّد شیوای خود به زبان فارسی یا با ترجمه بعضی از رسائل فلسفی بدین زبان و با ورود در مباحث مختلف حکمی و جستوجوی اصطلاحات روان و سهل و گنجانیدن آنها در عبارات مستحکم که هم جنبه معنی و هم جانب لفظ در آن به کمال است، سودمندترین کار را برای بخشیدن ارزش حکمی بدان کرده است و قیمت کار او بر اثر وسعت و اشتمال آن بر مباحث منظّم مختلف از ارزش کارهای فیلسوفان پارسیگوی پیشین کمتر نیست.
دیگر آنکه او فیلسوفی مدرسهای و متوقّف در عقاید پیشینیان و متحجّر در اصطلاحات و گفتارهای آنان نیست بلکه مبتکر و صاحبنظر و گاه تأویلکننده و راه جوینده به حقایق جدید یا توجیهات تازه است و حتّی اندیشههای حکمی او از کتاب و رساله تجاوز میکند و به تقریرات و نامههای او و به اشعارش میرسد و این نشان میدهد که در واقع مرد اندیشندهای است که پیوستگی اندیشههای خود را همه جا حفظ میکند و فقط به درس و وسایل درس یعنی کتاب و رساله انحصار نمیبخشد. دیگر آنکه او در ضمن تحقیقاتش بسیار به آیات استناد قلب فلسفه اسلامی افضلالدّین محمّد بن حسن مرقی کاشانی معروف به بابا افضل از عرفا، حکما، نویسندگان وشاعران قرن ششم و اوایل قرن هفتم است که در نگارش نثر فارسی دستی قوی داشت و در سرودن رباعی عارفانه استاد بود.
دکتر ذبیحالله صفا درباره وی مینویسد: «بزرگترین فیلسوف این عهد (= قرن هفتم و هشتم) که باید او را بازمانده روزگار پیشین دانست خواجه افضل الدّین محمّد بن حسن مرقی کاشانی معروف به بابا افضل است که نسب تعلیم خواجه نصیرالدّین طوسی از یک راه یعنی از راه تعلّم نزد کمالالدّین محمّد حاسب، از شاگردان افضلالدّین کاشانی، بدو میرسید... کارهای افضلالدّین از چند باب شایسته تحقیق و مطالعه دقیق است. نخست آنکه او با نگارش رسالات متعدّد شیوای خود به زبان فارسی یا با ترجمه بعضی از رسائل فلسفی بدین زبان و با ورود در مباحث مختلف حکمی و جستوجوی اصطلاحات روان و سهل و گنجانیدن آنها در عبارات مستحکم که هم جنبه معنی و هم جانب لفظ در آن به کمال است، سودمندترین کار را برای بخشیدن ارزش حکمی بدان کرده است و قیمت کار او بر اثر وسعت و اشتمال آن بر مباحث منظّم مختلف از ارزش کارهای فیلسوفان پارسیگوی پیشین کمتر نیست.
دیگر آنکه او فیلسوفی مدرسهای و متوقّف در عقاید پیشینیان و متحجّر در اصطلاحات و گفتارهای آنان نیست بلکه مبتکر و صاحبنظر و گاه تأویلکننده و راه جوینده به حقایق جدید یا توجیهات تازه است و حتّی اندیشههای حکمی او از کتاب و رساله تجاوز میکند و به تقریرات و نامههای او و به اشعارش میرسد و این نشان میدهد که در واقع مرد اندیشندهای است که پیوستگی اندیشههای خود را همه جا حفظ میکند و فقط به درس و وسایل درس یعنی کتاب و رساله انحصار نمیبخشد. دیگر آنکه او در ضمن تحقیقاتش بسیار به آیات استناد و اشاره میکند و در آنها چنان که بحثهای وی اقتضا مینماید به تأویلات و توجیهات دست میزند...»